«همسرم که در خط پایان چشم به‌راه مانده بود به سویم آمد و مبهوت پرسید: «چه شده؟» بعد هم افزود: «ولی تو هنوز قدرت زیادی داری و می‌دانم که خوب تمرین خواهی کرد.»

به‌راستی چه اتفاقی افتاده؟ خودم هم نمی‌دانستم. حتا کمترین نشانه‌ای برای یک پاسخ نمی‌یافتم. به خودم گفتم شاید، خیلی ساده، دارم پیر می‌شوم. شاید هم دلیل دیگری داشته باشد، مثلاً این‌که به نکته‌ای مهم توجه نکرده باشم. ولی در آن لحظات هر تأملی فقط در حد یک تأمل باقی ماند، مثل باریکۀ آبی حقیر که آرام در دل خاک فرو برود.

با این‌همه، می‌خواهم با اعتقاد راسخ به نکته‌ای اشاره کنم: تا زمانی که دوباره از حضوری موفق در یک مسابقه احساس رضایت نکنم، به دویدن در ماراتن ادامه خواهم داد و مغلوب آن نخواهم شد. حتا اگر پیر و ناتوان شوم، حتا اگر دوستان و آشنایان مرا بر حذر دارند که وقت کنار کشیدن است، از پا نخواهم نشست. تا زمانی که قدرتی در بدن داشته باشم، خواهم دوید. حتا اگر زمان و رکوردم بدتر شود، به تلاش ادامه خواهم داد- شاید حتا تلاشم مضاعف شود- تا به هدف خود که رسیدن به خط پایان ماراتن باشد، دست پیدا کنم. دیگران هر چه می‌خواهند بگویند- سرشت من چنین است. من چنینم و کاری از دست کسی برنمی‌آید؛ مانند عقربی که کارش نیش زدن است، زنجره‌ای که وابسته به درخت است، قزل‌آلا که مخالف جریان آب شنا می‌کند تا به محل تولدش برسد و ادرک‌های وحشی که در سرتاسر عمر فقط یک جفت برای خود اختیار می‌کنند.»

رمان «از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم»، نوشتۀ هاروکی موراکامی، ترجمۀ مجتبی ویسی، نشر چشمه، چاپ هفتم ۱۳۹۴، ص ۱۴۹٫

 

توضیحات:

موراکامی، در سال ۱۹۴۹ در شهر کیوتو واقع در کشور ژاپن زاده شد. نخسین رمان او در سال ۱۹۷۹ منتشر شد و در همان سال جایزه نویسنده جدید گونزو را دریافت کرد. رمان‌های موراکامی که بیشتر حال و هوای سوررئال و پست‌مدرن دارند به بیشتر زبان‌های دنیا، من جمله فارسی، ترجمه شده و او اکنون جزء مشهورترین نویسندگان جهان محسوب می‌شود. به جز این اثر، آثار دیگری نیز از وی تاکنون به فارسی ترجمه شده و مورد استقبال دوستداران ادبیات واقع شده است.

 

در حال حاضر نظری وجود ندارد.