روز منع کودکان کار

توسعه‌یافتگی یک کشور به عوامل گوناگونی بستگی دارد. تاریخ دویست ساله اخیر کشورهای به اصطلاح «جهان اول» نشان می‌دهد که مسیر رسیدن به میزان درخوری از توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی چه صعب‌العبور و پُرمشقت بوده و به چه ترتیب آدمیان مجبور به تغییر در تفکر و استانداردهای عقیدتی خود شده‌اند تا قوانین انسانی‌تری وضع گردد.

تاریخ‌نویسان به ما می‌گویند که در اوایل قرن نوزدهم در دره‌های خوش‌منظر ناتینگهام شایر و لانکشایر کشور انگلستان چگونه کودکان ۷ ساله با خشونت تمام از سپیده‌دمان تا غروب خورشید در کارخانه‌های ریسندگی به کار واداشته می‌شدند و این بینوایان بعضاً بدون دستمزد و با زور تازیانه مجبور بودند در نوبت شب‌کاری هم برای کارفرمایان کار کنند و حتی برخی از آنان برای رهایی از این وضع خودکشی می‌کردند.
اکنون این وضع را با قوانین حمایت از کودک در انگلستان امروز مقایسه کنید. امروزه در کشور خودمان بدبختانه شاهد ظهور پدیدۀ ناخوشایند کودکان کار هستیم و رفته‌رفته همگی این ناهنجاری را قبول کرده و کمتر روزی هست که در خیابان، مترو و اماکن عمومی با آن روبه‌رو نشویم. این کودکان که در مشاغل سیاه و کاذب مشغول به کارند از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی نظیر بهداشت، آموزش و تحصیل بی‌بهره‌اند و در معرض انواع خشونت‌هایی روانی، جسمی، و جنسی قرار دارند.

بهره‌کشی از کودکان نشان عقب‌افتادگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه است و بی‌تفاوتی به آن بیانگر از دست رفتن حساسیت جامعه به ستم و ناهنجاری است که این مسئله می‌تواند اثر ژرف فرهنگی‌ای به جا بگذارد و تبدیل زخمی درمان‌ناپدیر شود.

مردمان باید یاد بگیرند که توسعه و پیشرفت افزایش ماشین پورشه و تعداد مال‌ها عظیم نیست بلکه در کاهش شکاف طبقاتی، احقاق حقوق همگانی و امنیت و رفاه کودکان، همچون نسل آینده، است.

در حال حاضر نظری وجود ندارد.